هیپنوتیزم شاخهای از علم روانشناسی است که در آن به وسیلهٔ تلقین، شخص از حالت هوشیاری خارج میشود و تحت تسلط شخص هیپنوتیزور در میآید.
در طی این فرآیند، شخص هیپنوتیزور قادر است هر آنچه در نظر دارد به شخص هیپنوتیزم شده القا کند زیرا در این حالت تلقینات هیپنوتیزور بجای حواس بدن عمل میکند و ضمیر ناخودآگاه انسان را تحت کنترل خویش قرار میدهد.
تاریخچه هیپنوتیزم :
به نظر می رسد، نظرهای زیادی دربارهٔ اینکه چه کسی هیپنوتیزم را شروع کرد، باشد. هندوهای هند ادعا کردند که آنها این شیوه را بنیان نهادند و از آن به عنوان یک دارو برای سلامتی استفاده کردند. امروزه این یکی از استفاده های اصلی هیپنوتیزم است و به روانشناسی مربوط می شود. اما اکتشافات مهم و آموزش هیپنوتیزم در سال 1842، وقتی که جیمز برید (James Braid) شروع کرد به بیشتر آموختن دربارهٔ اثرات آن، رخخ دادند. او معمولا «پدر هیپنوتیزم جدید» نامیده می شود. او اعتقاد نداشت که خواب مغناطیسی باعث هیپنوتیزمم می شود و در انتها او اعتقاد داشت که خلسه ها فقط یک «خواب عصبی» هستند. در سال 1843 او یک کتاب دربارهٔ این موضوع به نام «نوریپنولوژی» نوشت.
روش ها
هیپنوتیزم به دو صورت خودهیپنوتیزم و دگرهیپنوتیزم قابل اجرا است. از فواید هیپنوتیزم درمانی میتوان درمان بسیاری از ناراحتیهای روانی را نام برد. بهخصوص در هنگام خودهیپنوتیزم، که شخص میتواند بهوسیلهٔ تلقین،، تغییرات مثبتی را در کردار و روحیات خود پدید آورد. البته خود هیپنوتیزم دارای خطراتی هم هست؛ به این صورت که اگر بدون آگاهی و اطلاعات کافی و با روشهای نادرست انجام پذیرد، میتواند اثرات بسیار مخربی بر روی روان انسان به دنبال داشته باشد.
سه فاکتور مهم در هیپنوتیزم عبارتند از تمرکز فوق العاده فکر، انفکاک و تجزیه (جدا شدن ذهنی از محیط پیرامون)، تلقین (چرا که اساس هیپنوتیزم تلقین به نفس است).
میتوان گفت :
هیپنوتیزم = تمرکز + اعتقاد + انتظار + تصور + ارتباط
برای انجام موفقیت آمیز دیگر هیپنوتیزم باید هفت گام زیر به صورت متوالی و دقیق اجرا گردد:
۱- مناظره اولیه، بهتر آماده کردن ذهن بیمار
۲- انجام آزمونهای هیپنوتیزم از تکنیکهای عمیقسازی
۳- کانونی کردن توجه (تمرکز ذهن)
۴- القای خواب هیپنوتیزم
۵- استفاده از تکنیکهای عمیق سازی
۶- تسهیل پاسخهای ناخودآگاه
۷- تصدیق خلسه، ارائه تلقینهای بعد از هیپنوتیزم و خروج از خلسه.